محرم ۱۳۹۶ – ایمان میرشکاری
مراسم سینه زنی محرم ۱۳۹۶ | مسجد امام رضا (ع) “صلح آباد شمالی”
نوحه خوان: ایمان میرشکاری
شب تاسوعا
واحد : چون حسین ابن علی
شب عاشورا
واحد : دید لیلا به در خیمه
مراسم سینه زنی محرم ۱۳۹۶ | حسینیه زیارتی ها
نوحه خوان: ایمان میرشکاری
شب ۸ محرم
واحد : الا یا ایهاالساقی کلید حل مشکل ها
شب تاسوعا
واحد : رود یکسر نالۀ مرغ هواست
شب عاشورا
واحد : ای رمز شعور دل بنیان وفا مولا
شب ۱۳ محرم
واحد : کربلا خاک تو گلزار شهیدان می شود
» واحد : الا یا ایهاالساقی
» نوحه خوان : ایمان میرشکاری
» آهنگ : ابراهیم میرشکاری
» شاعر : کیامرث خورده بین
الا یا ایها الساقی ، کلید حل مشکل ها صدای العطش آید چو خون افتاده در دل ها
سبوی صبر بشکسته نوای تشنگان بالاست پیام درد اطفال حسین با چشم خون پالاست
بیا آتش میان خیمه ها افتاده یا سقا بیا بشنو صدای ناله های بی صدا سقا
ابوالفضلا نگه کن سایه ی طفلان به دنبالت اگر چه سوز آهنگش پریشان کرده احوالت
پناهی تو پناهی تو کز این دستست کار تو قرار بیقرارانی بنازم اختیار تو
بیا ساقی تویی و هم میِ باقی تویی عباس میان بی کسی درمان هر داغی تویی عباس
دم جانبازیت بی شک سرآغاز جدایی شد وداع با عشق و مولایت غم بی انتهایی شد
تو میخواهی گره از کار این غمخانه بگشایی گناه نانجیبان را به هر آیینه بنمایی
همین لشکر یتیمان علی بودند در کوفه زمانی همرهان یکدلی بودند در کوفه
صراط راست را گم کرده این خیل ستم پیشه که اینگونه حقیقت را بخشکانیده از ریشه
علم در دست و لب تشنه به سمت آب در راهی به گردن مشک خالی یکه و بیتاب در راهی
ابوالفضل آرزوی زخم های دیگری داری کنار علقمه گویی دل تشنه تری داری
هم اکنون دیده بر راه تو نهر علقمه مانده به دنبال قدمهایت نگاه فاطمه مانده
وفور فتنه از هر سو بلای جانت ای ساقی میان تیر و ترکشها خدا حیرانت ای ساقی
الهی صد بیابان بی,کسی همراه عباس است رسیدن تا خدا امروز تنها راه عباس است
خدایا بر لب دل خواهش ماندن از او دور است سر خود را فدا کردن به راه دوست منظور است
در این ظهر تجلی کمال و عزت و مردی ابوالفضلا در این شوری که با غیرت بنا کردی
بگو راوی تو را در لحظه های ناب بنویسد وضوی آب را در دامن مهتاب بنویسد
بگو ساقیِ ما را با تن بی دست بنویسد تو را از مست های مست تر از مست بنویسد
تو رفتی و میان تیغ ها و دشنه ها ماندی بگوش تشنگانت نغمه مهر و وفا خواندی
عدو غرق است در شادی بدور افکنده غمها را حسین پای غروب تو شکسته قد و بالا را
سرود مرگ و مشک و ماه با هم آسمانی شد پس از مطلع زبان خورده بین هم بی زبانی شد