محرم ۱۳۹۷ – سید عادل هاشمی
مراسم سینه زنی محرم ۱۳۹۷ | مسجد جنت برازجان
نوحه خوان: سید عادل هاشمی
به دشت کربلا
دریافت
دست عباس فتاده در کنار علقمه
دریافت
ای شیعیان شد وقت عزا
دریافت
شیعیان ماه محرم به جهان گشت بپا
دریافت
عشق حسین
دریافت
آمد محرم ماه غم
دریافت
ای عزادار حسین ابن علی گوش نما
دریافت
متاب ای ماه امشب
دریافت
تیغ پائین آمد و در کربلا بیداد کرد
دریافت
وقت بیداری
دریافت
ماه منظومه ی خون
دریافت
» نوحه : حر آمد با دل و جان
» نوحه خوان : سید عادل هاشمی
» آهنگ : عبدالعلی مهندسی
» شاعر : محمد رضا سعیدی
» تاریخ : ۱۳۹۷/۴/۲۸
حر آمد با دل و جان نزد شه کون و مکان گفتا با آه و فغان سرگردان و نگران
یا تو بده اذن امان یا که ز من جان بستان
* * * * *
خسته و سرگشته منم سوی تو برگشته منم کرده ام از عشق حسین رخت شهادت به تنم
یا تو بده اذن امان یا که ز من جان بستان
* * * * *
تا که سرافکنده شدم بار دگر زنده شدم محضر اولاد علی نادم و شرمنده شدم
یا تو بده اذن امان یا که ز من جان بستان
* * * * *
طعنه به بیگانه زدم نعره ی مردانه زدم بهر رهایی ز ریا تکیه بر این خانه زدم
یا تو بده اذن امان یا که ز من جان بستان
* * * * *
عشق شه تشنه لبان برده ز دل تاب و توان اشک سعیدی به عیان بهر حسین گشته روان
یا تو بده اذن امان یا که ز من جان بستان
» واحد : وقت بیداری
» نوحه خوان : سید عادل هاشمی
» آهنگ : ابراهیم میرشکاری
» شاعر : کیامرث خورده بین
» تاریخ : ۱۳۹۶/۸/۴
بشنو گر خواهی که آگاهت کند نور حق را توشه ی راهت کند
گوش کن این داستان را گوش کن با شعورت شهد عشق را نوش کن
حر دلا آن یادگار روز خون سرفراز عرصه ی حق و جنون
چشم نیکو باز کرد و راز دید صبح عاشورا دلش اعجاز دید
حرص دنیا رفت و چشمش تیز شد جمله جانش سیل حق انگیز شد
حر به یکدم ترک امر نفس کرد در درون، گرگ هوس را حبس کرد
ذکر صد استغفرالله گوید او بندگی را در رهایی جوید او
خیمه در خیمه عطش در العطش شکر، بیدارش نمود آن موج غش
اندک اندک از سیاهی دور شد چون شب قدر از تباهی دور شد
گشت حیران و پریشان تاخت ،رفت سمت آگاهی سپر انداخت رفت
زیر و رو شد فارغ از بیداد شد حر دوباره حر شد و آزاد شد
ترک آن کردار ناهنجار کرد رو به سوی قبله دلدار کرد
عشق را تنها در این پیکار دید در میان کربلا بی یار دید
آمد و امر خدا را پیشه کرد دشمنش را محو آن اندیشه کرد
حر صدایش بیرق آیین و دین وه زبان حال او شور آفرین
ای برادر روزگار ماست این داستان حر شعار ماست این
کربلایی کن حریم سینه را نینوایی کن رخ آیینه را
توبه ی حرگونه می خواهد حسین جز شعور،از تو چه می خواهد حسین؟
او امام نسل انسانیت است او گواه راه دین و عزت است
وقت بیداری ،بدون درد نیست آنکه در ظلمت بماند مرد نیست
خواب خوش از خانه دورت می کند مانده درشب !ناصبورت می کند
ای غریب افتاده در دنیای هرز سیب غفلت را مکن از دیو قرض
خصم سنگین دل ، چه می خواهد زتو فتنه می کارد مکن بارش درو
خورده بین را رنج بیداری خوش است هر چه از حق می رسدآری خوش است
نظر دهید