اربعین ۱۳۹۶ – حاج مصطفی گراشی
مراسم سینه زنی اربعین ۱۳۹۶ | مسجد دهدشتی
نوحه خوان : حاج مصطفی گراشی
شب ۱۹ صفر
واحد : کهکشان کاروان
شب اربعین
واحد : از نو حریم دل – اربعین شه دین
روز اربعین
واحد : شد زنو موسم اندوه
شب ۲۱ صفر
واحد :
کاروان نور راهی شد به سوی کوی یار
جرس قافله داران
» واحد : کاروان نور راهی شد به سوی کوی یار
» نوحه خوان : حاج مصطفی گراشی
» آهنگ : سید سعید فرهی
» شاعر : محمود موجی
» تاریخ : ۱۳۹۶/۷/۱۹
کاروان نور راهی شد بسوی کوی یار
فارغ و آزاد اما بیقرار
*****
تا که تصویر وصال
یاد یاران جانگداز
در دل آئینه ها شد آشکار
******
اشکها
شِکوه های سر به مُهر
در طنین خفته در بهت سکوت
یک به یک آئینه دار
*****
گفتگو از ذبح شور عاشقیست
از خزان در بوستان رازقیست
صحبت از پژواک عشق
*****
صحبت از یک ظهر دردآلود شور
در وسیع بحر نور
از صدای پر امید اما غم آلود سحر
در پسِ حزن پدر
با جهان آرای عشق
با خداوند پسر :
“کای خدا آرام جانم سوی میدان می رود
هستی ام تاب و توانم سوی میدان می رود
یارب اینکه می رود میدان علی اکبر است
نور چشمان حسین و زاده ی پیغمبر است
تشنه لب اما دلش سیراب از ایمان تو بود
دل برید از ما، دلش در بند پیمان تو بود
تشنه لب آمد که بلکه جرعۀ آبش دهم
وعده دیدار تو بر قلب خونبارش دهم
شرمسار از آن لب خشکیدۀ اکبر شدم
تا جنان من دست بر دامان پیغمبر شدم”
*****
جلوه گر آن دشت از نو، خفته در شولای غم
ظاهرا خاموش اما پیرِ غوغا در زمین
زنده از فریادهای دم به دم
شیر بانویی ز ایل سرمدی
در ستیز با عدم
*****
ناله ی طوفانی اش
درنَوَردیده حریم هفت بند آسمان
یاد یاران ،شرح باران صدر ماتم خوانی اش
قلب هستی درسکون
از غریو و غرش اندوه بانوی سحر
نعره ای زد خونجگر
بانگ بارید از شکوه صولتش
صد نیستان اینچنین شد نوحه گر :
“کاروانی آمده از گرد راه
کرده دشمن را پشیمان از گناه
کاروانی با علی ابن الحسین
کاروانی با شکوه زینبین
بر مزار کشته ای با داغ دل
داستانی دارد از یک تا چهل
کاروانی رفته تا معراج عشق
کاروانی بازگشته از دمشق
کاروانی کز چهل منزل گذشت
من چه گویم چون ز آب و گل گذشت
خطبه خوان از شام زینب گفت و گفت
ناله ها سر کرد و روز و شب نخفت
تا شود پیروز بر شمشیر خون
تا شود کاخ ستمگر واژه گون
تا همه روی زمین گلشن شود
چلچراغ سینه ها روشن شود
تا بماند شیوۀ مردانگی
تا بخندد عشق بر فرزانگی
تا بروید گل به باغ معرفت
تا شود روشن چراغ معرفت
نعرۀ تکبیر از دل بر کشید
هر نقاب از روی باطل برکشید
اربعین ها ساخت از آن اربعین
کرد کامل کار عشق و ملک دین”
*****
بعد از این
تخت ظالم واژه گون
با طلوع شوکت هر اربعین
تا ابد
مرگ سرخ و موج خون
می نماید سرنگون
کاخ سست زندگی در سایه ی خصم زبون