اربعین ۱۳۹۷ – حاج مصطفی گراشی
مراسم سینه زنی اربعین ۱۳۹۷ | مسجد دهدشتی
نوحه خوان : حاج مصطفی گراشی
شب ۹ صفر
واحد : کهکشان کاروان عاشقان دلغمین – ای رمز شعور دل
شب ۱۵ صفر
“امامزاده عبدالمهیمن”
واحد : کربلا من کاروان بیکسان آورده ام
شب ۱۷ صفر
واحد : منم زینب به لب دارم حدیث آشنایی را
شب ۱۸ صفر
واحد : ز کوی کربلا یاران نسیم یار می آید
شب ۱۹ صفر
واحد : از نو حریم دل ملال انگیز گردید
شب اربعین
واحد : منم زینب به لب دارم حدیث آشنایی را – کاروان نور راهی شد به سوی کوی یار
روز اربعین
واحد : جرس قافله داران چه نوائی دارد
شب ۲۳ صفر
واحد : شد ز نو موسم اندوه و غم اهل ولا
» واحد : دو رکعت غصه ی زینب
» نوحه خوان : حاج مصطفی گراشی
» آهنگ : سید سعید فرهی
» شاعر : محمود موجی
» تاریخ : ۱۳۹۷/۷/۱۴
منم زینب به لب دارم حدیث آشنایی را شعور و شـور عـاشـورا،پیام کــربلایی را
بیا جابر دو رکعت غصه بشنو از زبان من دمی با کاروان از دل بپا کن همنوایی را
بیا تا ماجرای خون،بخوانم محشر هامون بخوانم پرده در پرده من آیات خدایی را
دلـم آتشفشان درد مــی گـردد چــو یاد آرم که اکبرخفته در خون داد، شرح جانفدایی را
به روی جـسم اکـــبر آنقدر بنشست مولا که گمان کردیم جان دادست و بگزیده جدایی را
چو قاسم سرکشید آن باده ی از شهد شیرینتر فضـای کـربلا بگــرفت،عطـــر مجتبــایی را
خبرداری که عطشان لب میان رود شد دریا؟ ننوشید آب و عطشان خواند،آواز رهایی را
بیا جــابـر کـه تا قـــدری بخوانــم مقتل اصغــر که کرده جاودان از خود خروش بی صدایی را
بجـای آب تیـــــر فــتنه بـدریده گــلویش را نموده ثبتِ هستی ننگ رسم اشقایی را
دمی بشنوغم آوای رباب و حزن گهواره که خوانَد از غم اصغر فغان لای لایی را
ندارم طاقتی تا خوانَمت از قتلگاه و خون که سنگین تر ندیدم من از آن هرگز بلایی را
پس از آن کاروان در کاروان تا شام راهی شد شنید از من دمادم گوش عالم غمسرایی را
فراز نیزه شد رحل و بر آن اوراق قرآن شد شنیدم از سرِ بـر نیــزه پیغــام خــــدایی را
نوای اَم حَسِبتَ اَنَّ اصحاب الکهف آمد همه دیدند آن اعجـاز قــوم کــربلایی را
که تا مانَد نماز و دین و میراث رسول الله حسین آن روز با خون کرد عالم رهنمایی را
برای امر به معروف و نهیِ از پلیدی ها بنا بنموده درکـــــرببلا دیگــــر حـرائی را
بماند تا جوانمردی، شرف، ایثار و آزادی میان بحر خون سر داد نای نینوایی را
بنای کـربلا موجی زخون شد کـعبه ی دلها مخوان از بهرِ بحر عشق ختم و انتهایی را
نظر دهید