رمضان ۱۳۹۸ – حاج مصطفی ساعدی
مراسم سینه زنی رمضان ۱۳۹۸ – مسجد حاج خیرالله “کوی باغ زهرا”
نوحه خوان : حاج مصطفی ساعدی
شب ۱۹ رمضان
واحد : چون فرود آمد ز کین
شب ۲۰ رمضان
واحد : آه کامشب باز هم خونابه دل در سبوست
شب ۲۱ رمضان
واحد : بشنو غم دلدارم + ایهاالناس بگویم به شما
مراسم سینه زنی رمضان ۱۳۹۸ – مسجد توحید
نوحه خوان : حاج مصطفی ساعدی
شب ۲۰ رمضان
واحد : چون فرود آمد ز کین
شب ۲۱ رمضان
واحد : شیعیان امشب علی را غرق در خون می کنند
» نوحه : سَلونی
» نوحه خوان : حاج مصطفی ساعدی
» آهنگ : حاج محمد ندومی
» شاعر : حاج محمد ندومی
به بستر افتاده امیر مومنان (٢)
به لب نجوائی. ز جان آوائی
سلونی قبل اَن تفقدونی (٢)
یتیمانش دل پریشان و دیده گریان با بی قراری
طبیبانش در پی درمان بهر زهر آسا زخم کاری
دمادم از حنجرش ذکر رب سبحان زین رستگاری
شب کوفه تار و ناپیدا اشک غم دارد بی نهایت
همه هستی مویه و ماتم زین حصار غم در اسارت
ز جور نامردمی ها بین خفته در خون مولا به غایت
سیه رویی چون ندومی را ناامید از رحمت مگردان
خداوندا شد گدای کوی علیت این نا به سامان
کرم بنما بر عزادارت ای علی جان از روی احسان
» واحد : بشنو غم دل دارم
» نوحه خوان : حاج مصطفی ساعدی
» آهنگ : ابراهیم میرشکاری
» شاعر : کیامرث خورده بین
بشنو غم دل دارم و اندیشه بیداری یک نکته تو را گویم گر میل به حق داری
میدان شعور اینجا سرچشمه نور اینجا می چرخی و می چرخی دل گرم حضور اینجا
من قصه نمی دانم افسانه نمی خوانم و ز بهر خدا بشنو این ناله تو از جانم
گر عاشق مولایی هم بینش مولا شو ای قطره بجنبان دل یک مرتبه دریا شو
گفتار علی تا کی؟ خشکیده به لب باشد دل آیینه خواهد شد گر محو طلب باشد
دانی که چه می گوید این مرشد روحانی این روح صفا گستر تا قامت انسانی
رب را تو اگر خواهی هر آیینه بشناسی خود را بشناس ای جان بیرون ز هر احساسی
این جان گران تا کی از جام جفا نوشد اندر پی حق رفتن با حیله نمی جوشد
آندم که تو دریایی با دیده حق جویی هموار نباشد گر بی واقعه ره پویی
تا در خم یک کوچه سرگرم هوس باشی حق از پی تو ناید وامانده عبس باشی
دین از تو چه می خواهد؟ آگاهی و هوشیاری پیرت چو علی باشد بی شبه کند یاری
جز شیر خدا صفدر هم وارث پیغمبر در عرصه ی عالم کو آزاده تر از حیدر
رزم آور میدان عدل و عمل و علم است او معجزه خلقت آراسته با حلم است
گر پیرو مولایی تیمار یتیمان کن از نهج علی نانی در سفره احسان کن
بیرون چو ز شب آیی با فجر در آمیزی هم نور خدا گردی خون در رگ جان ریزی
ای پیر جوان هر دم هم روضه مولا شو از حرص و غضب دوری از بند هوس پاشو
در مدرسه آدم با حق که شدی محرم یک باره رها گردی از درد و غم و ماتم
بی راهه نرو باز آ گر طالب رضوانی ای خورده بین آگه شو گر عاشق جانانی
نظر دهید